۱۳۸۸-۰۵-۳۱

مشق آزادی"

"باسمه تعالی

چه بسیار افرادى كه داد آزادى خواهى دارند و ديگران را به آزادى مى خوانند، اما بى آن كه توجّه داشته باشند، اسير و بنده هستند و از خود اختيارى ندارند. بسيارى از اشخاص كه آزادى و حقوق ديگران را پايمال كرده و آن را دستخوش اميال و اراده خود ساخته و خود را بر ملل و جوامع، فرمانرواى مطلق مى شمارند نيز از نعمت آزادى محروم هستند. اين هر دو دسته بنده اند ؛ امّا نه بنده يك تن؛ نه بنده اى كه جسمش در اختيار غير باشد، و فكر و انديشه اش در اختيار خودش. اينان بنده هوا، بنده پول، مال و بنده مقام هستند. غلام حلقه به گوش شهوت، غلام اربابان قدرت، حاكمان و اميران و بنده عادات و خرافات هستند. بندگانى كه علاوه بر جسمشان، روح و فكرشان نيز بنده است و همه چيزشان در بند افتاده و از آزادى واقعى و استقلال روحى و فكرى بويى نبرده اند.

يقيناً اين گونه افراد، بنده اند و آزاد ساختن آنان کار دشواری است. اما دين اسلام براى آزادى اين افراد، برنامه هاى وسيعى را پيشنهاد كرده تا بشر را از بند استعباد، عادات رذيله و هواى نفس آزاد سازد و تا بشر به اين آزادى نرسد، طعم آزادى را نمى چشد و در ساير امور، آزادى را به دست نمی آورد. در دیدگاه قرآن کریم، يكى از اهداف دعوت حضرت خاتم الانبياء (صلّى الله عليه و آله و سلّم) برداشتن اين گونه بارها از روح و فكر بشر است. لذا قرآن کریم در این زمینه می فرماید: " پیامبری که ... بارهاى سنگين و زنجيرهايى را كه بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر مى‏دارد ..."(1)

در این راستا، يكى از برنامه هاى آزادى بخش اسلام، "روزه" است. روزه، آدمى را از بند عادات حيوانى آزاد مى سازد و او را به سوى ملكوت اعلى پرواز مى دهد. فرد مسلمان به قصد روزه، سحر از ميان بستر آرام خواب، براى خوردن سحرى و انجام عبادت و خواندن دعا و نماز بر مى خيزد و از قيد خواب و عادت به استراحت، آزاد مى شود. او در تمام مدّت روز از تحت سيطره و تسلّط جسم و غرايز حيوانى و عادت به خوردن و نوشيدن، خود را بيرون مى كشد و طلسم هوا و هوس را مى شكند. انسان روزه دار از خوردن غذاهاى لذيذ و ميوه هاى شيرين و خوش طعم و نوشيدنى هاى خنك و گوارا خوددارى مى كند و به عادات روزهايى كه روزه نبود، نمى انديشد و برنامه هاى غذايى روزانه را ترك می نماید. او بدین وسیله فكر و عقل و وجدانش را آزاد مى سازد و خود را در افقى عالى تر و نورانيت و روشنايى ديگر مى بيند.

مسلمان روزه دار، ادعيه اى را كه برای ماه مبارک رمضان و براى مواقع سحر و روز و شب، وارد شده، مى خواند؛ ادعيه اى كه اغلب داراى جملات آموزنده، حقيقت و روح آزادى است. ادعيه اى كه عقيده توحيد را با جان و روان و وجدان آميخته مى سازد و خواننده را از بندهاى گران اخلاق زشت و صفات ناپسند نجات داده و به صفات پسنديده و اخلاق كريمه دعوت مى نمايد.

كسانى كه در طول سال به واسطه اشتغالات مادّى حتّى براى لحظه اى فرصت توجّه به امور روحانى را نداشته اند و موج اجتماع، آنان را از اين سو به آن سو پرتاب كرده و پناهگاه و آسايشگاهى نيافته اند، اكنون در پناه ماه مبارک رمضان مى آرمند و در لذايذ روحانى و معنوى غرق مى شوند و مى فهمند كه آدمیزاد مى تواند به مادیات بى اعتنا باشد و در مقابل شهوات، اميال تشنگى و گرسنگى، زبان، چشم چرانى و... سر خم نكند.

بر این اساس، ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است تا انسانها از آن درس آزادى بگيرند و از عادات زشت و تقيّدات بى جا خود را آزاد سازند و همواره به یاد داشته باشند كه يكى از مقاصد اسلام، همانند سایر ادیان الهی، آزادى افراد و جوامع از يوغ حكومت هاى مستبد و سلطه هاى فردى و شخصى است.

(برگرفته از کتاب "ماه مبارک رمضان، مکتب عالي تربيت و اخلاق"، نوشته آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (با اندکی تصرف))

۱۳۸۸-۰۵-۳۰

از پیشاور تا کابل



فاصلۀ پیشاور تا گذرگاه مرزی تورخم چهل و پنج کیلومتر و از شهرک بندری تورخم تا کابل، دوصد و بیست و چهار کیلومتر است.

روزانه صدها افغان و ده ها کارگر پاکستانی از پاکستان، به ویژه از ایالت شمالی غربی این کشور، پیشاور، در بزرگراه پیشاور- کابل، رفت و آمد می کنند.

شاهراه کابل- تورخم که حالا به کمک جامعۀ جهانی اسفالت شده، یکی از پر رفت و آمدترین مسیرها در افغانستان است. کامیون های بزرگ حامل مواد غذایی، اتوبوس ها و اتومبیل های مسافربر، تانکرهای حامل سوخت برای نیروهای ناتو در این مسیر در حرکتند.

هر چند از یک سال بدین سو منطقۀ قبایلی "خیبر ایجنسی" که شاهراه پیشاور- تورخم از این منطقه عبور می کند، در مقایسه با سال های گذشته نسبتاً ناامن گردیده، ولی بر خلاف آن، از شهرک بندری تورخم تا کابل امن و راحت است.

بیشتر مسافران هنگام عبور از این شاهراه که حالا دست کم در مقایسه با گذشته امن و راحت است، به یاد سال های گذشته می افتند و از دشواری آن سال ها می گویند، سال هایی که هر قسمت از این شاهراه در کنترل حزب و گروه خاصی بود، و هر کدام از آن به شیوۀ خاص و مقدار دلخواه از مسافران و لاری (کامیون)های باربری باج گیری می کردند. در حال حاضر تمام باج گیری برچیده شده است. شاید تنها خطری که در حال حاضر مسافران را تهدید می کند، سرعت بسیار رانندگان در جاده پررفت و آمدی است که حجم ترافیک آن به مراتب بیشتر از گنجایش این جاده است.

دروازه سرحدی بین دو کشور در دامنه کوه "شمشاد" قرار دارد که روزانه از طریق آن هزاران نفر و ده ها لاری (کامیون) تجارتی رفت و آمد می کنند. دو طرف منطقه تورخم، اکثراً اقوام شینوار و اَفریدی ساکنند. این منطقه در سال ۱۸۹۳ توسط سر مور تیمر دیورند، نماینده حکومت هند بریتانیایی تقسیم شد و بر آن اساس، تا به حال تورخم یک منطقه سرحدی میان پاکستان و افغانستان بوده است.

آن عده از پناهندگان افغان که کارت شناسایی سازمان ملل متحد را با خود دارند، از دروازه سرحدی تورخم به آسانی عبور می کنند و شماری از افغان هایی که بیشتر یا برای دیدن نزدیکان شان و یا هم بیماران شان را جهت درمان به بیمارستان های پاکستان می آیند و اسناد و مدارک در دست ندارند، حین عبور از دروازۀ مرزی تورخم برای مسئولان "ملیشه های پاکستانی" مرزی از ۱۰ تا ۱۰۰۰ روپیۀ پاکستانی می دهند. بسته به اینکه مسافران زبان پشتو می دانند یا نه؟

راه های دیگری در اطراف دروازۀ بندری تورخم وجود دارد که صعب العبورند، مثل راه گندآب، گلوکو، تیراه سروبی وعلی مسجد که بیشتر کالاهای خارجی به طور قاچاق از افغانستان به پاکستان و بالعکس آن صورت می گیرد. همۀ این کالاها توسط احشامی چون خر و اسب و شتر انتقال می یابند و کنترل لازم در طول این راه نیست و بیشتر باشندگان قبایل دو طرف به این کار مشغولند و تنها راه درآمد آنها را تشکیل می دهد.

برخی از مناطق مثل جم، شاخص، لندی کوتل، لوالگی، علی مسجد و تورخم، از مناطق قبایلی خود مختارند که همه مسائل و مشکلات این مناطق، با نشست جرگۀ سران اقوام و بدون دخالت دولت حل و فصل می شود. فروش اسلحه، قاچاق اموال خارجی از افغانستان به پاکستان و بالعکس، قاچاق مواد مخدر و تولید هروئین، از فعالیت هایی است که در این مناطق از سوی قاچاقچیان انجام می شود.

با بازسازی و نوسازی راه کابل- تورخم و ساختن ایستگاهی با گنجایش صدها اتوبوس، در دو طرف مرز، اتوبوس های کرایه ای برای مسافران به وفور دیده می شود و همچنین تأسیسات گمرکی و بانکی ایجاد شده در دو طرف بازار تورخم، فعالیت در این منطقه سرحدی روز به روز گرمتر شده و برای مردمان منطقۀ قبایلی اشتغال بیشتری فراهم شده است.

صدها کارگر و پیشه ور پاکستانی نیز مانند مهاجران افغان روزانه از دروازه تورخم رفت و آمد می کنند.

گزارش مصور این صفحه شرح سفر از پیشاور تا کابل است

۱۳۸۸-۰۵-۲۵

بزکشی

بزکشی، بازی سنتی در افغانستان است که در فصل‌های خزان و بهار در دشت‌های شمال و شمال شرق افغانشتان برگزار می‌شود. هیچ اصلی برای ثبت‌نام بازی‌کنان وجود ندارد. هرکس می‌تواند با اسبش به میدان داخل شده و بازی نماید. رسم چنین است که پیش از روز برگزاری بازی بزکشی گوساله یا هم بز بزرگ را حلال کرده سر و دست و پاهایش را از زانو و ارنجش قطع می‌کنند. بز یا گوساله را به میدان بزرگ که در نهایت آن یک بیرق نصب شده است قرار می‌دهند. به کسی که در اين بازی شرکت می‌کند چاپ‌انداز می‌گویند. چاپ‌اندازها بز را از زمین برداشته و بعدا بز را به قطعه مشخصی که دايره حلال ناميده می‌شود، می‌اندازند.[زلمی، سيد فرهاد، بزکشی در افغانستان، سايت ايترنتی بی بی سی]





بنابر نوشته دایره‌المعارف ایرانیکا بزکشی در افغانستان از حمایت دولتهای متوالی برخوردار بوده است به نحوی که در زمان محمد ظاهرشاه (تا ۱۹۷۳) این مسابقات هم‌زمان با جشن تولد شاهنشاهی برگزار می‌شد. رژیمهای بعدی تاریخ مسابقه را به سالروز سازمان ملل متحد تغییر دادند. در شمال افغانستان حداقل قبل از تجاوز شوروی در ۱۹۷۹، تا چند صد سوارکار می‌توانستند هم‌زمان با هم در نوع خاصی بزکشی که در زبان دری به توده‌برآئی معروف است به رقابت بپردازند. این رقابت در جشنهای عروسی و ختنه‌کنان رایج بود.[بزکشی، دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا به نقل از دانشنامهٔ ايرانيکا]




این بازی در میان مردمان آسیای میانه و افغانستان از جمله ازبکها، قرقیزها، ترکمنها، هزاره‌ها، تاجیکان، و پشتونها انجام می‌شده است و بعضاً هنوز هم انجام می‌شود. ریشه آن مبهم است.



بزکشی مسابقه‌ای است که تاریخ ایجادش به دوران باستان باز می‌گردد. نام این ورزش به معنای کشتن بز است که از شکار بزهای کوهای توسط قهرمانان اسب سوار استنتاج شده است. امروزه اسب سوار یا تیمی که در این مسابقه شرکت می‌کند باید نعش این بز را به خط پایان برساند آن هم به عنوان نفر اول.[لاری لامبرت، بزکشی بخشی از زندگی افغانهاست، سايت کابل پرس]







اسب سواری در افغانستان را به دوران وداهای هندی ربط می‌دهند. مردم حومه آمودریا اسبهای وحشی را رام می‌کردند تا از آنها در برابر نیروی سواره نظام غارتگر استفاده کنند.[همانجا]

در افسانه‌ها آمده است که این ورزش برای اولین‌بار در حوزه آمودریا انجام می‌شده است. ترکان آن دیار و دیگر مردم آن منطقه از استپ‌های آن مناطق به سمت افغانستان کنونی مهاجرت کرده‌اند و از اسب بعنوان یک وسیله که در جنگها به کارشان می‌آمده است استفاده می‌کردند. معروف است که دو نوع اسب متعلق به افغانستان هستند. قتغن یک اسب نیرومند است که به قدرت و پایداری شهرت دارد. البته اسب دیگر از قتغن بزرگتر است و در فاریاب و بلخ بیشتر حضور دارد. هر دوی این گونه اسبها برای بزکشی پرورش می‌یابند و مورد استفاده قرار می‌گیرند. اسب سوار نیز معمولا مردان هستند که به این ورزش عادت دارند.[همانجا] البته بازیکنان بزکشی يا چپ‌اندازان، گاه برای کسب مهارت به سالها تمرین نیاز دارند.[بزکشی، دانشنامهٔ آزاد ویکی‌پدیا]

۱۳۸۸-۰۵-۱۷

سرود ملی افغانستان به زبان فارسی وپشتو

سرود ملی افغانستان به زبان فارسی

این کشور افغانستان است | این عزت هر افغان است
میهن صلح جایگاه شمشیر | هر فرزندش قهرمان است
این کشور میهن همه است | از بلوچ ، از ازبک
از پشتون از هزاره ها | از ترکمن و تاجیک ها
همه عرب و گوجر ها | پامیری نورستانی ها
براهویی است و قزلباش | همه ایماق و پشه ئیان
این کشور همیشه تابان خواهد بود | مثل آفتاب در آسمان کبود
در سینه ی آسیا | مثل قلب جاویدان
نام حق است ما را رهبر | می گوییم الله اکبر ، می گوییم الله اکبر



سرود ملی افغانستان به زبان پشتو

دا وطن افغانستان دی | دا عزت د هر افغان دی
کور د سلوی کور د توری | هر بچی یه قهرمان دی
دا وطن د تولو کور دی | د بلوچو د ازبکو
د پشتون او هزاره وو | د ترکمنو د تاجکو
ورسره عرب ، گوجر دی | پامیریان ، نورستانیان
براهوی دی ، قزلباش دی | هم ایماق ، هم پشه ییان
دا هیواد به تل زلیژی | لکه لمر پرشنه آسمان
په که در آسیا به | لکه زره و جاویدان
نوم د حق مودی رهبر | وایو الله اکبر وایو الله اکبر

۱۳۸۸-۰۵-۱۶

افق غم

منطقهٔ کابل عبارت از مجموعه‌ئی از وادی‌های سرسبز و شاداب و پر نفوس است که ارتفاع آن از سطح دریا از هزار تا دو هزار گز (۳۳۰۰ تا ۶۵۰۰ فوت [پا]) تفاوت می‌کند. شهر کابل در میان این وادی‌های حاصل‌خیز به عرض ۳۴درجه و ۳۰ دقیقهٔ شمالی و طول ۶۹ درجه و ۱۸ دقیقهٔ شرقی در دامنهٔ کوه‌های «آسمائی» و «شیردروازه» به ارتفاع شش هزار فوت قرار گرفته‌است. در میان کوه آسمائی (۶۷۹۰ فوت) و شیر دروازه (۷۱۶۶ فوت) شهر کابل شکل مثلثی را گرفته که رأس آن به‌جانب غربی، جائی که دو کوه با هم بسیار نزدیک می‌شوند، قرار دارد. بین دو کوه گذرگاهی است که وادی چهاردهی (نوی کابل) را به کابل قدیم می‌پیوندد و رودخانهٔ کابل از آن عبور می‌کند. در زمان قدیم اطراف شهر را حصار مستحکمی احاطه می‌کرد که به‌وسیلهٔ هفت دروازه با خارج ارتباط داشت. تماشای این دیوار اهمیت تاریخی شهر را به‌خوبی می‌نمایاند. از قله کوه منظرهٔ باشکوه و شاداب وادی، با سلسلهٔ کوه‌هائی که اطراف آن را احاطه کرده به‌نظر می‌آید. رود کابل از میان آن با پیچ و خم جلب توجه می‌کند. شهر کابل که در دو طرف این رودخانه بنا شده محیطی قریب ۸ میل دارد و چون دو طرف آن محدود می‌شود طبعاً شهر به وسعت خود در طرف شمال و جنوب شرقی رودخانه افزوده‌است.[۱]

امروزه محله شیرپور گرانترین محله کابل است که مقامات دولتی و فرماندهان مسلح در آن برای خود خانه ساخته‌اند.[۱]

چندول، کارته سخی، افشار، دشت برچی، تیمنی و قلعه شهاده از مناطق شیعه‌نشین این شهر هستند.[۲]

بلوچ‌های کابل در قلعه وکیل بی‌بی مهرو، وزیرآباد و پغمان زندگی می‌کنند و به صورت عموم فارسی‌زبان شده و اغلب آنها مذهب شیعه اختیار کرده‌اند.[۳]
کابل یک شهر تاریخی و بسیار کهن با بیش از دو میلیون نفر جمعییت ت که حوادث و روزگار بسیاری را دیده است و چون بر چهارراه تجارتی شرق و شمال و جنوب وغرب واقع شده، اهمیت تجارتی آن خیلی زیاد است. کابل از حیث قدمت با قدیمی‌ترین شهرهای بلخ و بامیان هم‌سری داشته و در کتاب ویدا، نام ((کیسبها)) برای کابل استعمال شده. تجارت و شهرت بازرگانی کابل در زمان‌های خیلی قدیم معروف است، چنان‌چه در اثنای حملات اسکندر نیز موقعیت مهم تجارتی خود را داشته و راه‌های تجارتی از هر طرف به آن وصل است. هم‌چنین معماری و شهرسازی کابل بسیار زیبا و دقیق است و یکی از شهرهائی است که با وجود آن‌که قدیمی است، حساسیت زیادی در شهرسازی آن به کار رفته است.

آب و هواى کابل تابع وضع عمومى کشور افغانستان است و چون این کشور تقریباً در وسط آسیا واقع است در نتیجه عرض و طول جغرافیائى و ارتفاع و امتداد کوه‌ها و دورى از دریا همه از عواملى بشمار می‌روند که در آب و هواى افغانستان تأثیر دارند.




خوشـــا عشرت سراي كابـــــل و دامن كهسارش
كه باخن بر دل گــــــل ميزد مژگان هر خــــارش


خوشا وقتيكه چشمم از سوادش سرمه چنين گردد
شوم چون عاشقان و عارفان از جان گــــرفتارش


ز وصف لاله او, رنگ بـــــرروي سخـــن دارم
نگه را چهره خون سازم زسير ازغـــوان دارش


چه موزون است يارت طاق ابر وي پــــل مستان
خدا از چشـــــــم شور زاهدان بــــادا نــگهدارش


حصار مــــــــار پيچش اژدهاي گنج را مـــــــاند
كه مي ارزد بگنج شايگان هـــــر خشت ديوارش


نمـــــاز صبح واجب ميشود بر پــــــــاك دامانان
سپيد مكند چـــــــــون در دل شب ياسمين
ولایت کابل:

مرکز آن شهر کابل است و پا یتخت کشور میباشد. کابل دارای اماکین تاریخی ، مساجد ، زیارتگاه ها ، باغهای تاریخی و دروازه های مشهور، شاعرای نامی و نویسنده های بلند پایه میباشد. تاریخ سیاسی پراز فراز و نشیب کابل همه سیاست
مداران جهان را متعجیب نموده است چنانچه کابل همیشه میدان جنگ ها و تصادفات بوده وتاریخ با افتخار آن فراموش ناشدنی است و دروازه های آن عبارت از دروازه سفید ، دروازه لاهوری ، دروازه گذرگاه ، دروازه سردارجانخان میباشد . کوتل های ارغنده و خیر خانه را هم دارا است کابل دارای ولسوالی ها و علاقه داری های زیادی بوده موسسات و شرکت های بیشماری را میتوان یافت آب و هوای کابل
آب و هوای کابل تابع وضع عمومی کشور افغانستان است و چون این کشور تقریباً در وسط آسیا واقع است پس عرض و طول جغرافیائی و ارتفاع و امتداد کوه‌ها و دوری از دریا همه از عواملی بشمار می‌روند که در آب و هوای افغانستان تأثیر دارد. با وضع جغرافیائی که افغانستان دارد مناطق مختلف آن آب و هوای متنوع دارد و کابل هرچند از دریا بسیار دور و تابع آب و هوای بری است، معهذا توازن در فصول اربعهٔ آن برقرار است و هر سه ماه تغییر فصل به صورت منظم پیدا می‌شود. فصل بهار از ماه حمل (مارچ، اپریل) آغاز می‌شود و تا پایان جوزا (می، جون) منظماً ادامه دارد. در این فصل می‌توان آن را فصل نمو و انبساط خواند. هوا عطرآگین و فضا دل‌کش می‌شود و از حیث آب و هوا این سه ماه برازنده‌ترین و نشاط‌انگیزترین فصل‌های کابل می‌باشند. از ماه سرطان (جون، جولای) تا آخر سنبله (اگست، سپتمبر) و موقع تابستان گرم‌ترین ایام کابل به‌شمار می‌رود، اما گرما نه به اندازه‌ئی است که خسته‌کننده باشد و مردم را از کار و فعالیت مانع گردد. در ماه میزان (سپتمبر و اکتبر) خزان آغاز می‌گردد و تا پایان ماه قوس (نومبر، دسمبر) ادامه دارد. خزان فصل برداشتن محصول و جمع‌آوری میوه‌است و کابل از این حیث در این فصل امتیاز فراوانی دارد و ارزانی در همین موقع می‌باشد. سه ماه اخیر سال، جدی (دسمبر، جنوری)، دلو (جنوری) فبروری) و حوت (فبروری، مارچ) فصل زمستان کابل است که سرمای بسیار و نزول برف تا پایان آن ادامه می‌یابد.[۲]
که :

ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر بیان می‌دارد


تمام افراد بشر آزاد به دنيا مي آيند و از لحاظ حيثيت و حقوق ‏با هم برابرند.







یش از دو و نیم دهه جنگ و ویرانی،موجب گردید که هزاران نفر از مردم کشورمان نیز به کشورهای همسایه مهاجرت کنند.
وکشورهای پاکستان و ایران با دارا بودن بیشترین تعداد مهاجرین افغان نادرست ترین رفتارهارا با مهاجرین افغان داشته‌اند. عواملی که باعث شده تا مردم کشورمان رو به سوی این دو کشور بیاورند، یکی همجوار بودن این کشورها با افغانستان است و دوم اسلامی بودن‌ کشورشان بوده است.

۱۳۸۸-۰۵-۱۲

ترجمه یکی از ترانه های زیبای ابراهیم تاتلیسس خواننده مشهور ترکیه

seni gordugum zaman dilim neden tutulur
seni gordugum zaman guller elimde kurur

seni gordugum zaman hayat sanki son bulur
gozlerine bakinca dunyalar benim olur

susma gonlum sen soyle haydi gonlum sen soyle
askimi sevgiliye derdimi sevgiliye

haydi soyle onu nasil sevdigimi
haydi soyle ruyalarda gordugumu
haydi soyle uykusuz gecelerimi
haydi soyle

seni gordugum zaman beni bir ates sarar
seni gordugum zaman yanar yuregim yanar

seni gordugum zaman canlanir tum anilar
seni gordugum zaman durur butun zamanlar


Senı gördüğüm zaman dılım neden tutulur
Senı gördüğüm aman güller elımde kurur

Senı gördüğüm zaman hayat sankı son bulur
Gözlerıne bakınca dünyalar benım olur

Susma könlüm sen söyle haydı könlüm sen söyle
Aşkımı sevgılıye derdımı sevgılıye
Haydı söyle onu nasıl sevdığımı haydı söyle rüyalarda gördüğümı
Haydı söyle uykusuz gecelerımı haydı söyle
Haydı söyle onu nasıl sevdığımı haydı söyle rüyalarda gördüğümı
Haydı söyle uykusuz gecelerımı haydı söyle

Senı gördüğüm zaman benı bır atesh sarar
Senı gördüğüm zaman yanar yüregım yanar
Senı gördüğüm zaman can alı tüm anılar
Senı gördüğüm zaman durur bütün zamanlar

Susma könlüm sen söyle haydı könlüm sen söyle
Aşkımı sevgılıye derdımı sevgılıye
Haydı söyle onu nasıl sevdığımı haydı söyle rüyalarda gördüğümı
Haydı söyle uykusuz gecelerımı haydı söyle
Haydı söyle onu nasıl sevdığımı haydı söyle rüyalarda gördüğümı
Haydı söyle uykusuz gecelerımı haydı söyle


ابراهیم تاتلیسس

تو را که مبینم نمیدانم چرا زبانم می گیرد
تو را که مبینم نمیدانم چرا گلها تو دستم خشک میشود

زمانی که تو را میبینم انگار تمام زندگی روی عالم خاتمه پیدا میکنه
ولی وقتی به چشمات نگاه میکنم انگار دوباره تمام دنیا مال من میشه

ای دل من سکوت نکن لب بگشا- ای دل من زود باش بگو
این عشقی را که به معشوق دارم –این دردی را که در دل دارم به او بگو

شتاب کن و بگو که چه اندازه او را دوست دارم و بگو که تو رویاهام همیشه او را میبینم
شب بیداری هامو به او بگو- شتاب کن و بگو

زمانی که تو را میبینم انگار آتشی مرا احاطه میکنه
تو را که مبینم دلم در آتشی گرفتار میشود
تو را که مبینم انگار تمام خاطره ها جان میگیرند
وتمام زمان از حرکت باز میماند

ای دل من سکوت نکن لب بگشا- ای دل من زود باش بگو
این عشقی را که به معشوق دارم –این دردی را که در دل دارم به او بگو

شتاب کن و بگو که چه اندازه او را دوست دارم و بگو که تو رویاهام همیشه او را میبینم
شب بیداری هامو به او بگو- شتاب کن و بگو هایدی سوئیله (زود باش بگو)