می خواستم وبلاگ خوبی داشته باشم! وازطریق آن کشورم را به کسانی که درموردش نمی دانند، اندکی به معرفی گرفته باشم! یا شاید هم با جاذبه های توریستی آن،آشنا می شدیم. چه کنم که مشغله های زیادی گریبانگیرم است وفرصت آن کمتربرایم میسراست.
(عذرم را پذیرا باشید)
راههای ارتباط با من hasanzade89@yahoo.com ghurban_ali@hotmail.com
LOVE
-
*SALAM *
*khobin ?*
*tahala b in fekr kardin k chera vaghti mikhay uni ro k dost dari b dast
biari 50 % hame chi okeye 50% sharayet namarde?*
*age kesi...
فیات
-
25 سال پس از معرفی فیات Ducato شاهد مدل جدید آن خواهیم بود .فیات دو کاتو
سال های 1981 تا 2006 در تیراژ 7/1 میلیون دستگاه تولید و در سراسر جهان به
فروش رفت...
بگذر از نی، من حكايت ميكنم وز جدايی ها شكايت ميكنم ناله های نی ، از آن نی زن است ناله های من ، همه مال من است شرحه شرحه سينه ميخواهی اگر من خودم دارم ، مرو جای دگر اين منم كه رشته هايم پنبه شد جمعه هايم ناگهان يكشنبه شد چند ساعت ، ساعتم افتاد عقب پاك قاطی شد سحر با نيمه شب يك شبه انگار بگرفتم مرض صبح فردايش زبانم شد عوض آن سلام نازنينم شد «هلو» وآنچه گندم كاشتم ، روييد جو پای تا سر شد وجودم «فوت» و«هد» آب من«واتر» شد و نانم«برد» وای من! حتي پنيرم «چيز» شد است و هستم ، ناگهانی «ايز» شد من كه با آن لهجه و آن فارسی آنچنان خو كرده بودم سال سی من كه بودم آنهمه حاضر جواب من كه بودم نكته ها را فوت آب من كه با شيرين زبانيهای خويش کار خود در هر كجا بردم به پيش آخر عمری ، چو طفلي تازه سال از سخن افتاده بودم ، لال لال كم كمك ، گاهي «هلو» ، گاهي «پيليز» نطق كردم! خرده خرده ، ريز ريز در گرامر همچنان سردرگمم مثل شاگردصنف دومم گاه «گود مورنينگ» من جای سلام از سحر تا نيمه شب دارد دوام با در و همسايه هنگام سخن لرزه می افتد به سر تا پای من مي كنم با يك دو تن اهل محل گاهگاهي يك «هلو» رد و بدل گر هوا خوبست يا اين كه بد است گفتگو درباره اش صد در صد است جز هوا ، هر گفتگويی نابجاست اين جماعت ، حرفشان روی هواست بگذر از نی ، من حكايت مي كنم وز جدايی ها شكايت مي كنم نی كجا اين نكته ها آموخته نی كجا داند نيستان سوخته نی كجا از فتنه های شرق و غرب داغ بر دل دارد و تيشه به فرق بشنو از من ، بهترين راوی منم راست خواهی ، هم نی و هم نی زنم سوختند آنها نيستان مرا زير و رو كردندافغانستان مرا كاش ميماندم در آن محنت سرا تا بسوزانند در آتش مرا تا بسوزانندم و خاكسترم در هم آميزد به خاك كشورم ديدی آخر هر چه رشتم پنبه شد جمعه هايم ناگهان يكشنبه شد